رقم میخوریم. مثل بچهی آدمیزاد نشستهام که چه بشود؟ سرشاریم از رقم. به رغم ارقام، همچنان نشستهایم.
هرگز نمیپرسند که چرا دیوار مخاطب این همه کوتاه است. هرگز نپرسیدی که چرا دیوار خطاب این همه کوتاه است. یا این مکثهای بیبهانه از پی چیست؛ یا چرا یکدفعه پنچری حادث میشود. ذوقمرگ رو کردن هدیههای ناچیز خود شدم. ساده بود: مُردَم! به سادهگیِ ندیدن. سخنها میتراوید و گوش کرده نمیشد. فکرها جای دیگر بود.
همواره همه بر ما مرجحاند.
هرگز نمیپرسند که چرا دیوار مخاطب این همه کوتاه است. هرگز نپرسیدی که چرا دیوار خطاب این همه کوتاه است. یا این مکثهای بیبهانه از پی چیست؛ یا چرا یکدفعه پنچری حادث میشود. ذوقمرگ رو کردن هدیههای ناچیز خود شدم. ساده بود: مُردَم! به سادهگیِ ندیدن. سخنها میتراوید و گوش کرده نمیشد. فکرها جای دیگر بود.
همواره همه بر ما مرجحاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر