تو مشرقِ آسمانی
فرزندِ خورشید
در دمدمههایِ صبح.
و من لکّه ابری
در مغربِ دلتنگی
که دریاها را زیسته است.
ای روشنِ من!
ای سپید!
ای نامِ تو نور!
مشرق و مغرب به هم نمیرسند.
فرزندِ خورشید
در دمدمههایِ صبح.
و من لکّه ابری
در مغربِ دلتنگی
که دریاها را زیسته است.
ای روشنِ من!
ای سپید!
ای نامِ تو نور!
مشرق و مغرب به هم نمیرسند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر