۲۱ام فوریه، مصادف با دوم اسفند ماه، «روزِ جهانیِ زبانِ مادری» است. این به چه معناست و اساسن چرا باید روزی را به نامِ «روزِ جهانیِ زبانِ مادری» خواند؟
تا حالا شده که بنشینید و تعدادِ زبانهایی را که اسمشان را شنیدهاید بشمرید؟ اسمِ چند تا زبان را بلدید؟ ۱۰ تا؟ ۲۰ تا؟ ۵۰ تا؟ اگر زبانشناس باشید میتوانید لافِ ۱۰۰ یا حتی ۲۰۰ بزنید! اما حقیقت این است که تعدادِ زبانهایِ جهان را بینِ ۶ تا ۷ هزار برآورد میکنند! اگر حوصلهیِ شنیدنِ این همه اسم را ندارید باید بِهِتان یک مژدهیِ بد بدهم: بیش از نیمی از این زبانها در معرضِ خاموشیاند. مرگِ هر زبان، نابودیِ بخشِ تکرار-ناپذیری از فرهنگِ بشریست. بسیاری از این زبانهایِ رو به قبله، زبانِ مادریِ انسانهایی هستند که یافتنِ همزبانی برایشان دمِ مسیحایی میخواهد.
زبانِ هر کدام از ما بخشی از هویتِ ماست. عضویست از اعضایِ بدنمان. چشم و گوشِ سومِ ماست. همه حق داریم که به زبانِ مادریمان قصه بخوانیم. حق داریم که شبکهی استانیمان به گونهیِ زبانیِ خودمان برایمان برنامه پخش کند. حق داریم که تویِ مدرسه فرزندمان را به زبانِ مادریاش درس بدهند. حق داریم که تویِ ادارهجاتِ شهرمان به زبانِ خودمان با ما حرف بزنند. زبانِ ما یکی از بزرگترین نگهبانانِ قومیتِ ماست.
مشکل این جاست که زبان تیغی دو-لبه است. زبان هم رشتهیِ وحدت-آفرینِ هر قومیتیست و هم مهمترین عاملِ برسازندهیِ ناسیونالیسمِ قومی. گزافهگوییهایِ پانقومیستهایِ ایرانی را همه بارها شنیدهایم. اگر ترکی پیدا شود که معتقد باشد «بزباش» کهنترین غذایِ جهان، مایهیِ افتخارِ قومِ ترک، و نمادِ هویتِ ترکی است، آن گاه میتوان به یک رشتی حق داد که بخواهد از «میرزا-قاسمی» ابزاری بسازد برایِ جدایی-طلبیِ مردمِ گیلک و تشکیلِ کشورِ مستقلِ گیلان! بنا بر این احتمالن حکومتِ وقتِ ایران نه تنها تلاشی در جهتِ پاسداشتِ آزادیِ بیان و محترم شمردنِ حقوقِ زبانیِ قومیتها نمیکند، بلکه غذاها را هم مشمولِ پدیدهیِ ممیزی میکند تا همهیِ آبادانیها مجبور شوند شبانه قلیه-ماهی بپزند و روزها شلاق بخورند! پس ای پانقومیستهایِ گرامی! فرهنگِ بشری را بازیچهیِ سرِ مبارک نفرمایید که عجیب بویِ «قورمه-سبزی» میدهد!
روندِ کنونی به کممایه شدنِ زبانِ فارسی هم میانجامد. فارسی قرنهاست که زبانِ میانجی و علمی و ادبیِ اقوامِ ایرانیست. گویشهایِ متنوعِ فارسی منابعِ بیمانندِ واژگان هستند. فارسیِ امروز نیازمندِ خونِ تازهایست. فارسی در آستانهیِ مدرن شدن است و در راهِ آمادهسازیِ خود برایِ بر عهده گرفتنِ وظیفهیِ سنگینی همچون صورتبندی و انتقالِ دانش به دریایی از واژگانِ تازه نیاز دارد. دو صد افسوس که ذهنیتِ مردم را سخت میتوان شست.
در اندازههایِ جهانی، این زبانِ انگلیسی است که به کمکِ تولیدِ روز-افزونِ دانش و باز کردنِ درهایِ خود به رویِ هر واژهای از هر زبانی، روندِ جهانیسازیِ زبان را رقم زده است. برایِ غرق نشدن در این دریایِ مواج، حفظِ زبانهای مادری نخستین گام است.
حالا یک سئوال: به نظرِ شما در ایران هم زبانِ در معرضِ خطر داریم؟ بله که داریم. ۲۵ تا هم داریم. اگر میل دارید که نگاهی به نام و جایگاهشان بیاندازید سری هم به پیوندِ زیر بزنید:
تا حالا شده که بنشینید و تعدادِ زبانهایی را که اسمشان را شنیدهاید بشمرید؟ اسمِ چند تا زبان را بلدید؟ ۱۰ تا؟ ۲۰ تا؟ ۵۰ تا؟ اگر زبانشناس باشید میتوانید لافِ ۱۰۰ یا حتی ۲۰۰ بزنید! اما حقیقت این است که تعدادِ زبانهایِ جهان را بینِ ۶ تا ۷ هزار برآورد میکنند! اگر حوصلهیِ شنیدنِ این همه اسم را ندارید باید بِهِتان یک مژدهیِ بد بدهم: بیش از نیمی از این زبانها در معرضِ خاموشیاند. مرگِ هر زبان، نابودیِ بخشِ تکرار-ناپذیری از فرهنگِ بشریست. بسیاری از این زبانهایِ رو به قبله، زبانِ مادریِ انسانهایی هستند که یافتنِ همزبانی برایشان دمِ مسیحایی میخواهد.
زبانِ هر کدام از ما بخشی از هویتِ ماست. عضویست از اعضایِ بدنمان. چشم و گوشِ سومِ ماست. همه حق داریم که به زبانِ مادریمان قصه بخوانیم. حق داریم که شبکهی استانیمان به گونهیِ زبانیِ خودمان برایمان برنامه پخش کند. حق داریم که تویِ مدرسه فرزندمان را به زبانِ مادریاش درس بدهند. حق داریم که تویِ ادارهجاتِ شهرمان به زبانِ خودمان با ما حرف بزنند. زبانِ ما یکی از بزرگترین نگهبانانِ قومیتِ ماست.
مشکل این جاست که زبان تیغی دو-لبه است. زبان هم رشتهیِ وحدت-آفرینِ هر قومیتیست و هم مهمترین عاملِ برسازندهیِ ناسیونالیسمِ قومی. گزافهگوییهایِ پانقومیستهایِ ایرانی را همه بارها شنیدهایم. اگر ترکی پیدا شود که معتقد باشد «بزباش» کهنترین غذایِ جهان، مایهیِ افتخارِ قومِ ترک، و نمادِ هویتِ ترکی است، آن گاه میتوان به یک رشتی حق داد که بخواهد از «میرزا-قاسمی» ابزاری بسازد برایِ جدایی-طلبیِ مردمِ گیلک و تشکیلِ کشورِ مستقلِ گیلان! بنا بر این احتمالن حکومتِ وقتِ ایران نه تنها تلاشی در جهتِ پاسداشتِ آزادیِ بیان و محترم شمردنِ حقوقِ زبانیِ قومیتها نمیکند، بلکه غذاها را هم مشمولِ پدیدهیِ ممیزی میکند تا همهیِ آبادانیها مجبور شوند شبانه قلیه-ماهی بپزند و روزها شلاق بخورند! پس ای پانقومیستهایِ گرامی! فرهنگِ بشری را بازیچهیِ سرِ مبارک نفرمایید که عجیب بویِ «قورمه-سبزی» میدهد!
روندِ کنونی به کممایه شدنِ زبانِ فارسی هم میانجامد. فارسی قرنهاست که زبانِ میانجی و علمی و ادبیِ اقوامِ ایرانیست. گویشهایِ متنوعِ فارسی منابعِ بیمانندِ واژگان هستند. فارسیِ امروز نیازمندِ خونِ تازهایست. فارسی در آستانهیِ مدرن شدن است و در راهِ آمادهسازیِ خود برایِ بر عهده گرفتنِ وظیفهیِ سنگینی همچون صورتبندی و انتقالِ دانش به دریایی از واژگانِ تازه نیاز دارد. دو صد افسوس که ذهنیتِ مردم را سخت میتوان شست.
در اندازههایِ جهانی، این زبانِ انگلیسی است که به کمکِ تولیدِ روز-افزونِ دانش و باز کردنِ درهایِ خود به رویِ هر واژهای از هر زبانی، روندِ جهانیسازیِ زبان را رقم زده است. برایِ غرق نشدن در این دریایِ مواج، حفظِ زبانهای مادری نخستین گام است.
حالا یک سئوال: به نظرِ شما در ایران هم زبانِ در معرضِ خطر داریم؟ بله که داریم. ۲۵ تا هم داریم. اگر میل دارید که نگاهی به نام و جایگاهشان بیاندازید سری هم به پیوندِ زیر بزنید:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر